۲۶-افسون

زندگی قابل برنامه ریزی نیست. چندروز پیش داشتم فصل دوم سریال مدرن لاو رو میدیدم. [...]

۲۵-مهسا تهذیبی

وقتتون بخیر من آرش کاویانی هستم. دیگه فکر میکنم میشناسیدم. آدمی نیستم که بشینم و [...]

2 دیدگاه

۲۴-غنچه استوارنیا

نزدیکای نیروگاه … راننده خواست نوار کاست ضبط ماشین رو عوض کنه که نوار از [...]

4 دیدگاه

۲۳-محسن

یکی از ظهرهای داغ شهریور توی خلدبرین بین قبر ها نشسته بود و زار میزد. [...]

2 دیدگاه

۲۲-خورشید

وقتتون بخیر این قسمت بیست و دوم راویه و من آرش کاویانی هستم. این اپیزود [...]

۲۱-سروش صلواتیان

شنیده بود که اونجا فقر بیداد میکنه. اما تا با چشم خودش نمیدید باورش نمیشد. [...]

8 دیدگاه

۲۰-بهاره صفاریان

نزدیک ۱۲ ظهر بود و هنوز رئیس بانک با درخواستش موافقت نکرده بود. بابای یکی [...]

۱۹-سعید شیرانی ۳

با هزار تا خواهش بلاخره توی اتاقش آیینه نصب میکنن. این دفعه اولی بود که [...]

۱۸-سعید شیرانی ۲

مجید داداش سعید بعد هزار جور خواهش و تمنا بلاخره میتونه رئیس بنیاد شهید که [...]